مهدی عزیزی؛ جواد پورکریمی؛ سیدمحمد میرکمالی
چکیده
پژوهش حاضر، باهدف بررسی رابطه رهبری توزیعشده مدیران و اعتماد سازمانی دبیران دوره متوسطه شهر تهران صورت گرفته است. روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی و روش گردآوری دادهها توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دبیران مدارس دولتی دوره متوسطۀ(پسرانه و دخترانه) شهر تهران در سال تحصیلی 94 - 1393 میباشد، که تعداد آنها برابر با 10565 ...
بیشتر
پژوهش حاضر، باهدف بررسی رابطه رهبری توزیعشده مدیران و اعتماد سازمانی دبیران دوره متوسطه شهر تهران صورت گرفته است. روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی و روش گردآوری دادهها توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دبیران مدارس دولتی دوره متوسطۀ(پسرانه و دخترانه) شهر تهران در سال تحصیلی 94 - 1393 میباشد، که تعداد آنها برابر با 10565 نفر است، که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 370 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شد. روش نمونهگیری در این پژوهش، روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای میباشد. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامه رهبری توزیعشده ایلمور (2001) و پرسشنامه محقق ساخته اعتماد سازمانی بر مبنای مؤلفههای اعتماد سازمانی الونن و همکاران (2008) استفاده شده است. جهت تعیین روایی پرسشنامه، از روایی محتوا و سازه استفاده شد. همچنین پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ(رهبری توزیعشده «94/0» و اعتماد سازمانی «91/0») ارزیابی شد. یافتههای پژوهش نشان داد که وضعیت رهبری توزیعشده مدیران و اعتماد سازمانی دبیران دوره متوسطه شهر تهران بالاتر از حد متوسط و میانگین فرضی قرار دارد. همچنین بین متغیر رهبری توزیعشده و اعتماد سازمانی دبیران و کلیه مؤلفههای آنها رابطة مثبت و معناداری وجود دارد(P<0.05). و در نهایت مؤلفههای فرهنگ مدرسه و تجارب رهبری سهم معناداری در پیشبینی متغیر ملاک اعتماد سازمانی دبیران دارند(=0.37 , 0.30β).
سیدمحمد میرکمالی؛ کبری خباره؛ ابراهیم مزاری؛ یونس رومیانی
چکیده
پژوهش حاضر باهدف تبیین نقش واسطهای سرمایههای انسانی در رابطه خودرهبری کارکنان و چابکی سازمانی مدارس انجامشده است. روش پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازنظر شیوهی جمعآوری دادهها توصیفی و از نوع همبستگی هست. روش تحلیل این پژوهش از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بوده است. جامعه پژوهش شامل کلیه مدیران، معاونان، معلمان ...
بیشتر
پژوهش حاضر باهدف تبیین نقش واسطهای سرمایههای انسانی در رابطه خودرهبری کارکنان و چابکی سازمانی مدارس انجامشده است. روش پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازنظر شیوهی جمعآوری دادهها توصیفی و از نوع همبستگی هست. روش تحلیل این پژوهش از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بوده است. جامعه پژوهش شامل کلیه مدیران، معاونان، معلمان و کادر اجرایی مدارس دوره اول و دوم ابتدایی ناحیه یک شهرری بوده که با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران و روش نمونهگیری طبقهای با اختصاص متناسب، 170 نفر از آنان انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه خودرهبری ابیلی و مزاری(1393)، سرمایههای انسانی نادری(1390) و چابکی سازمانی مرادی(1393) استفاده شد. بهمنظور تحلیل دادهها از آزمونهای کولموگروف-اسمیرنوف، T تکگروهی، ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون، و مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد سه متغیر اصلی پژوهش (خودرهبری، سرمایههای انسانی و چابکی سازمانی) با یکدیگر رابطه مثبت و معناداری(p<0/01) دارند. مدلیابی معادلات ساختاری نیز حاکی از تأثیر خودرهبری بر سرمایههای انسانی(81/0=γ) و سرمایههای انسانی بر چابکی سازمانی (60/0=β) هست. همچنین خودرهبری بهطور غیرمستقیم و با میانجیگری سرمایههای انسانی بر چابکی سازمانی(39/0=γ) تأثیرگذار است. نتایج همچنین نشان داده که خودرهبری بهطور مستقیم بر چابکی سازمانی تأثیرگذار نیست. نهایتاً میتوان اینگونه نتیجه گرفت که ارتقای رفتارهای مبتنی بر خود مسئولیتپذیری و خودآغازگری مانند خودرهبری، نهتنها موجبات رشد سرمایه انسانی را فراهم میکند، بلکه چابکی سازمانی را بهواسطه سرمایه انسانی تسهیل میکند.
سیدمحمد میرکمالی؛ فاطمه نارنجی ثانی؛ فرنوش اعلامی؛ علیرضا یوزباشی
چکیده
هدف این پژوهش بررسی رابطه فرهنگ خوشبینی علمی معلمان با ساختار توانمندساز مدارس ابتدایی شهر تهران است. روش تحقیق از نوع همبستگی است. جامعه آماری موردنظر، کلیه معلمان مدارس ابتدایی شهر تهران و نمونه آماری شامل 250 نفر است که به روش تصادفی چندمرحلهای انتخابشدهاند. ابزار تحقیق، پرسشنامه فرهنگ خوشبینی علمی و ساختار توانمندساز ...
بیشتر
هدف این پژوهش بررسی رابطه فرهنگ خوشبینی علمی معلمان با ساختار توانمندساز مدارس ابتدایی شهر تهران است. روش تحقیق از نوع همبستگی است. جامعه آماری موردنظر، کلیه معلمان مدارس ابتدایی شهر تهران و نمونه آماری شامل 250 نفر است که به روش تصادفی چندمرحلهای انتخابشدهاند. ابزار تحقیق، پرسشنامه فرهنگ خوشبینی علمی و ساختار توانمندساز هوی و همکارانش است. نتایج تحقیق حاکی از رابطهی مثبت و معنیدار بین فرهنگ خوشبینی علمی و عوامل آن با ساختار توانمند ساز است و همچنین از میان عوامل خوشبینی علمی، عامل اعتماد به دانشآموزان و والدین بالاترین همبستگی(616.) را با ساختار توانمند ساز داشته و عوامل حس کارآمدی با ضریب همبستگی(612.) و تأکید علمی با ضریب همبستگی(601.) در رتبههای بعدی قرار دارند. درآخر تشکیل انجمنهای خبرگی و داشتن نمایندهای از اولیا در مدرسه نیز پیشنهاد میگردد.